محمدرضا آقاسی
محمد رضا آقاسی شاعر مذهبی شیعه، به خصوص برای واقعه کربلا، متولد ۴ فروردین ۱۳۳۸ در تهران. وی به دلایل شخصی ادامهٔ تحصیل نداد و به مدرک سوم راهنمایی بسنده کرد. آغاز کار شعرسرایی او در سالهای ۱۳۵۱ و ۱۳۵۲ و ورود رسمی محمّدرضا آقاسی به حوزه شعر، بعد از پایان جنگ تحمیلی و در سال ۱۳۶۸ بود. محمدرضا آقاسی با شروع جنگ ایران و عراق به جبهههای جنگ رفت. محمدرضا آقاسی در سن ۴۶ سالگی، به علت بیماری قلبی در تاریخ ۳ خرداد ۱۳۸۴ در گذشت.
نمونه ای از شعر های او
خبر آمد خبری در راه است
سرخوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید...شاید
پرده از چهره گشاید...شاید
دست افشان...پای کوبان می روم
بر در سلطان خوبان می روم
می روم بار دگر مستم کند
بی سر و بی پا و بی دستم کند
می روم کز خویشتن بیرون شوم
در پی لیلا رخی مجنون شوم
هر که نشناسد امام خویش را
بر که بسپارد زمان خویش را
با همه لحظه خوش آواییم
در به در کوچه ی تنهاییم
ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر
نغمه ی تو از همه پر شور تر
کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ی ما می شدی
مایه ی آسایه ی ما می شدی
هر که به دیدار تو نایل شود
یک شبه حلال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه ی ما را عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه ی جان من است
نامه ی تو خط اوان من است
ای نگهت خاست گه آفتاب
در من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده برانداز ز چشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یارومدد کار ما
کی و کجا وعده ی دیدار ما
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم
تویی که نقطه ی عطفی به اوج آیینم
کدام گوشه ی مشعر
کدام گوشه ی منا
به شوق وصل تو در انتظار بنشینم
ای زلیخا دست از دامان یوسف بازکش
تاصبا پیراهنش را سوی کنعان آورد
ببوسم خاک پاک جمکران را
تجلی خانه ی پیغمبران را
خبر آمد خبری در راه است
سر خوش آن دل که ار آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید...شاید
پرده از چهره گشاید...
شــــــــایــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
..............................................................
ببوسم خاك پاك جمكران را
تجلي خانه پيغمبران را
مرا از غم به مشهد را دور است
اگر چه خواهرت سنگ صبور است
فداي عصمت معصومه گردم
كه ايوانش سراپا غرق نور است
مرغ دلم راهي قم ميشو
در حرم امن تو گم ميشود
عمه سادات سلام العل
روح عبادات سلام العليك
كوثر نوري به كوير قم
آب حيات دل اين مردمي
عمه سادات بگو كيستي
فاطمه يا زينب ثانيستي
از سفر كربلا آمدي
يا كه به دنبال رضا آمدي
من چه كنم شعله داغ تورا
درد وغم شاه چراغ تورا
كاش شبي مست حضورم كني
باخبر از وقت ظهورم كني
كاش جاروكشي صحن نصيبم ميشد
دل من خادم مولاي قريبم ميشد
ميدوني ميخوام چيكار كنم
ميدوني ميخوام كجا برم
ميخوام براي كفترا
يه خورده گندم ببرم
اونجا كه گنبدش طلاست
با کفتراش پر بزنم
دوسش دارم امامه
در خونشو در بزنم
بعضي شبا توخونمون
بابام به مادرم ميگه
ميخوام برم امام رضا
به خدا دلم تنگه ديگه
بابام ميگه امام رضا
مريضا رو شفا ميده
دواي درد مردمو
از طرف خدا ميده
ميخوام برم به مشهدو
يه هفته اونجا بمونم
توحرم امام رضا
نماز حاجت بخونم
بهش بگم امام رضا
مريضا رو شفا بده
دواي درد مردمو
از طرف خدا بده
...............................................................
باده از خمخانه مولا بریز
زان که دوشم داده ای افزون بده
می جکد نام تو از لبهای من
کربلایی کن سر انجام مرا
فاش می کویم که کوفی نیستم
هیج درویشی حقیقی جز تو نیست
مردم دور از حقیقت را ببین
کام خود را تحت نامت خواستن
یوسف ما را به جاه انداختند
بحر قتلت تیغ زرین بسته اند
موجها از بس تلاطم کرده اند
را اقیانوس را کم کرده اند
شرحی ا ز زلف بریشانت بکو
تا بجوید ذره ای خورشید را
مشت های کوفیان را باز کن
بنکر این جشم نیاز ألوده را
زخم تنهایی فساد انکیز شد
که این جنین بر أب و أتش می زنم
یوسفی اما زلیخای تو کیست
شاهد اقبال در أغوش کیست
کیسه نان و رطب بر دوش کیست
بر یتیمان من امدادی کند
کرم سازد خانه های سرد را
شیوه رندی و شب کردی جه شد
أب تنها در میان کوزه نیست
تا در أن جوشد شراب معرفت
کر قلندر نیستی شبکرد باش
دار بر یا کن که حلاج تو ام
غربت صد ساله بی دلوایسی
شیعه یعنی هجرت اؤ من تا به او
بارش ابر کرامت بر کویر
شیعه یعنی انحنای ذوالفقار
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: محمد رضا آقاسی, آقاسی, شاعر اهل بیت, شاعر شیعه,